سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
قالب شعر : مسمط

ای اساتید دو گیتی طفـل ابـجـد خوان تو          نـور دلهـا تا ابـد از مـشـعـل عـرفـان تو

علم هستی گوهری از بحـر بی پایان تو          عقل وعشق و روح محو و مات و سرگردان تو


آفــریـنـش در کــنــار سـفــرۀ احـسـان تـو

جان جـان عـالـم استی جـان ما قـربـان تو

ای تمام علم حـرفی ناتـمـام از مکـتـبـت          ای مسیحای سخـن را روح از یـاد لـبت

بوده درسی بر بشر هر لحظۀ روز و شبت          یک جهان توحید پنهان در نوای یا ربت

نـور دانش می فـشـانـد تا قـیـامت کـوکـبت

صد فـلـک انـوار پـیـدا در لـب خـنـدان تو

ای که درمخلوق سر تا پا جمال خـالـقی          خود زبان حـقّ و قـرآن را زبان ناطـقی

درد بی درمـان جـانها را طبیب حـاذقـی          تا ابـد استـاد انـسانهـا کـما فی الـسّـابـقی

صدق را مـصداق و مـولانـا امام صـادقی

راستی مـانـنـد گـل می رویـد از بـستان تو

کرسی تدریس تو در سینه ایـمان پرورد          همچنان هـارون مکّی ها مسلمان پرورد

مؤمن طاق و هشام و ابن نعـمان پرورد          چون ابو حمزه چراغی بس فروزان پرورد

هم مفـضّل هم ابـان هم ابن حـیّـان پـرورد

مـی دمـد انـوار دانـش از لـب عــمـران تو

رازهـای نــاشـفـتـه دُرّ مـکـنـون تــوأنـد          اهل دانش تا قیامت حشر و مدیون توأند

هر کجا عـلمی فـرا گیرند مـمنـون توأند          علم و تفسیر و اصول وفقه، مرهون توأند

چـار اصل محکـم از مـنـشور قانون توأند

بوده این هر چار را سر در خط فرمان تو

بی خزان مانده است و می ماند بهار علم تو          مجـلـسی ها لالـه ای از لالـه زار عـلـم تو

شیخ طـوسی شهـروندی از دیـارعـلم تو          صاحب کافی است مرغ شاخسار علم تو

هر فـقـیـهی قـطـره ای از جـویـبار عـلم تو

دستـشان از دور و از نزدیک بر دامان تو

تـو ولّـی الـلـهـی و آئـیــنـۀ پـیـغــمـبـری          در شجاعت در فصاحت در بلاغت حیدری

فـاطـمـه یا مجـتـبـائی یا حسیـن دیگـری          نـور چـشـم سیّـد سجّـاد و نـجـل بـاقـری

هم ابو عـبـدالهی هم صـادقی هم جعـفـری

صـدق، شـاهـیـنی بود بر کـفّـۀ مـیـزان تو

ای به روز بی کسی یـار هـمه بی یارها          دیـده از مـنـصور دون بـیـدادها؛ آزارها

حمله ور بر خانه ات خصم ستمگر بارها          شعله ور از خانه ات چون بیت زهرا نارها

اشـک افـشـانـدنـد بهـر غـربـتـت دیـوارهـا

بـلکـه آتـش بود در بیت الـولا گـریـان تـو

برد با پـای پـیـاده دشمن کـیـن گـستـرت          نه ردا بر دوش بود و نه عمامه بر سرت

ضعف بر تن، ذکربر لب، اشک در چشم ترت          بارها می‌خواست جان گردد جدا از پیکرت

بود خالی آن دل شب جـای زهـرا مادرت

تا ببـیند بر تو چون بگـذشت از عـدوان تو

تا کـنـد با قـتـل؛ منصور روز خـلق شام          بارها شمشیر خود آورد بیـرون از نیام

کرد بهر کشتنت با خشم و قهر از جا قیام          دید ناگه پیش رویش حضرت خیرالانام

زد نهیبش کی ستمگر دست بردار از امام

ورنه گیرم جان و سـوزم مسند و ایوان تو

عاقبت شد از اشرار زهر اعضای تو آب          ریخت در قلب تو آتش رفت از جسم تو تاب

گشت با مرگت مدینه صحنۀ یوم الحساب          آسمـان فـضل بودی سر نهادی بر تراب

عـالـمـی در سـایـه امّـا تربتـت در آفـتـاب

چشم میثم نه؛ جهان گردیده اشک افشان تو

نقد و بررسی

اهل دانش تا قیامت حـشر و مـدیـون توأند؛ حشر به معانی : سپاه‌مزدور؛ چریک؛ گروه‌انبوه؛ فوج؛ گردکردن‌مردم؛ برانگیختن؛ روزقیامت‌